اساس حقوق کارگر چیست؟ آیا حقوق کارگر با حقوق معلم٬ دانشجو و بیکار فرق دارد؟ آیا اساسا کارگران فقط حق داشتن دستمزد برای کارشان را دارند؟ این پرسش ها و پاسخ آنها همواره از مسایل بحث برانگیز بوده است. عده ای از جامعه شناسان و یا مسوولان اجتماعی و برنامه ریزان بورژوازی٬ حقوق کارگر را تنها در تعیین حداقل دستمزد یا تعیین میزان معیشت کارگران تعریف می کنند. از نظر آنان در بهترین حالت کارگران باید دستمزد بالایی برای کارشان دریافت کنند. بسیاری از اقتصاددانان و صاحب نظران عادی در جوامع مختلف بر روی میزان دستمزدی بحث می کنند که باید به کارگر پرداخت شود٬ آن را با میزان هزینه برای یک زندگی معمولی که بتوان در آن کالری مناسب برای نیروی از دست رفته را تامین کرد٬ محاسبه می کنند. صاحب نظرانی که خود را بیشتر طرفدار کارگران می دانند٬ در کنار تامین حداقل دستمزد برای کارگران که شامل هزینه زندگی٬ مسکن٬ تشکیل خانواده و ... میشود٬ هزینه های دیگری مانند هزینه تحصیل فرزندان٬ مسافرت٬ تفریح و غیره را در نظر می گیرند. بسیاری از اتحادیه ها و سندیکاها نیز هنگامی که از حقوق کارگر صحبت می کنند٬ حق ایجاد تشکل٬ اعتصاب و قرارداد دسته جمعی را به آن اضافه میکنند. در تمام این موارد فرض مسلم گرفته شده است که نیروی کاری قابل فروش است و باید قیمت آن بیشتر باشد .
در حقیقت اکثر صاحبنظران بورژوازی جامعه این فرض را مسلم می گیرند که کارگر چاره ای جز فروش نیروی کار خود را ندارد. حالا قیمت آن یا تامین کالری لازم برای بازتولید انرژی از دست رفته و یا اضافه بر آن٬ ایجاد محل استراحت و تداوم نسل است. از آن فراتر ایجاد فضای امن تری برای سلامتی روانی نیروی کار است. یعنی وجود اهرم کارگری که امنیت شغلی و آینده او را تامین کند و همچنین تامین اجتماعی ای که بازنشستگی و از کارافتادگی او و آینده فرزند او را به عنوان نیروی کار جایگزین بدون دغدغه ضمانت کند. تمام این موارد که ذکر شد نیازهای جسمی و روانی و همينطور بازتوليد نیروی کار است. اما به کارگر به عنوان فردی از افراد بشر که صاحب قدرت خلاقیت است و حق تصمیم گیری در مورد مسائل اساسی سیاسی و اجتماعی را دارد٬ کمتر توجه شده است. در این زمینه تلاش مثبتی که در سال های اخیر از جانب برخی تشکل های کارگری صورت گرفته است و حقوق کارگر را علاوه بر تامین اولیه نیازهای زیستی٬ تامین حقوق انسانی و اجتماعی نیز می داند .
در اساس نامه کنفدراسیون کارگری کره جنوبی مطالبی دیده می شود که در جنبش کارگری بسیار آموزنده است. در پیش نویس بیانیه آن چنین امده است: خواسته ما این است که تمام انسان ها٬ استانداردها و شرایط کار و زندگی شان قوس صعودی طی کند٬ ما خواستار اتحاد کارگران برای ساختن جامعه ای آزاد هستیم که به ارزش انسان ها و تساوی حقوق آنها به طور برابر برخورد شود. اهداف این کنفدراسیون چنین تعریف شده است :
ماده 1: ما بر اساس سنت و شیوه جنبش کارگری٬ تشکل خود کارگران کره جنوبی را سازماندهی خواهیم کرد.ماده 2: ما در ساختن جامعه ای آزاد که کلیه حقوق انسان ها و برابری آنها به رسمیت شناخته شود٬ مبارزه خواهیم کرد. در ادامه می نویسد: کارگران کره با جدیت و فعالانه در صف اول مبارزه برای جامعه آزاد که شان واقعی انسان و مقام واقعی انسان در آن شناخته شود٬ برای جامعه بدون تبعیض و برای برابری٬ عدالت اجتماعی و سیاسی مبارزه خواهند کرد. ماده 3: ما خواهان آن هستیم که قدرت طبقه کارگر و تشکیلات های مستقل کارگری افزایش یابد. اتحاد و همبستگی کارگران با سایر نهاد های اجتماعی ارتقا پیدا کند. ماده 4 "ما برای آزادی کامل بیان و عقیده٬ آزادی مطبوعات٬ تجمع و تشکل و تظاهرات مبارزه خواهیم کرد. ماده 18: از طریق ارتقا یک سیاست کارگری مترقی و پیشرو از طریق مشارکت عمومی علیه فقر و تن فروشی و کار کودکان مبارزه خواهیم کرد .
این موارد می تواند از بسیاری جهات مورد توجه باشد. زیرا مشخص است که کارگران دیگر تنها به نیاز جسمی و روانی اکتفا نمی کنند و در راه مبارزه طبقاتی برای کل بشریت پا به صحنه می گذارند. همچنین اخیرا کتابی از جانب اتحادیه بین المللی ترانسپورت منتشر شده است با عنوان: "حقوق کارگر٬ حقوق بشر است." در این کتاب آمده است: تشکل های کارگری٬ سازمان های حقوق بشری اند. این تشکل ها وابسته به بنیادی ترین حقوق اند٬ حقوقی مانند آزادی٬ آزادی بیان. اما فقط کارگران نیستند که به این حقوق وابسته اند. ما نیز در صف مقدم مبارزه برای کسب این حقوقیم. آن هم نه فقط برای کارگران٬ بلکه برای همه انسان ها .
در سال 2000 دست کم 209 تن از فعالان کارگری به جرم فعالیت کارگری کشته شده اند٬ که تنها 153 مورد در کلمبیا بوده است. "نمونه عملی تعهد ما در پیکار حقوق بشر مرز نمی شناسد" تبلور یافته است. در مقدمه کتاب آمده است: در حقوق بشر موهبتی نیست که حکومت گران به مردم اعطا کرده باشند. حقوق بشر دستاورد مردم عادی و کارگرانی است که سخت جنگیده اند و گاه در راه پیشبرد این عقیده که باید با همه رفتار برابر شود جانباخته اند. "در اساس نامه اولیه ان آمده است: کارگران از آزادی دفاع می کنند و با تجاوز به حقوق انسانی بر اساس شکل یا تبعیض بر اساس رنگ٬ ملیت٬ جنس٬ نژاد و دین مخالف است .
امروز که مساله کارگران مهاجر به یکی از بحث های مهم تبدیل شده است٬ هر تشکل کارگری وظیفه خود می داند که در برابر این پدیده موضع گیری کنند. همین نوشته در مورد پناهجویان می گوید: خدمه خطوط هوایی اروپا اخراجی هایی را دیده اند٬ که در غل و زنجیر٬ دست بسته٬ بی هوش ... از این خدمه خواسته شده که به پلیس در مهار کردن این پناهجویان شوریده که می دانند٬ به کشور و به سوی مرگ محتومشان باز می گردند٬ کمک کنند... آنها از اینکه در این اعمال غیر انسانی شریک شوند بیزارند... در پی همین موضوع "ای تی اف" به کمک عفو بین المللی به پیکار "حقوق بشر مرز نمی شناسد" پیوست ...
اگر در نظر آوریم که کارگران به عنوان اعضای جامعه انسانی زندگی اجتماعی دارند٬ آنان نمی توانند به سرنوشت هم نوعان خود و مسائل اجتماعی اطراف بی توجه باشند و صرفا به افزایش حقوق خود یا زندگی بهتر برای خود و هم کارشان بسنده کنند٬ تشکل کارگری به ضرورت تاریخی خود باید در سرنوشت کل جامعه دخالت کند و کلیه موارد نقض حقوق بشر را به صورت کاملا آگاهانه پی گیری کند. تشکل های وافعی کارگری با شعار "حقوق بشر مرز نمیشناسد" به سرنوشت همنوعان خود علاقه مند بوده و به مسائلی چون جنگ٬ بی خانمانی٬ بی کاری و ... در کل کره زمین حساس است و قطعا دنیای بهتر را هم برای خود و هم برای مردم سراسر جهان خواهانند. اما براى تحقق واقعى اين امر٬ ضرورى است که طبقه کارگر از چهارچوب همين قوانين خارج شود و عليه بنياد تبعيض و بردگى يعنى جامعه طبقاتى و کار مزدى و مالکيت خصوصى بشورد. اين تنها راه تحقق مادى و واقعى دنيا براى بشر و انسان امروز است.*